تغییر نام
روزی شهید خوابی میبینند و برای تعبیر آن پیش آیت الله بهجت میروند آیت الله بهجت در آن دیدار به عبدالمهدی میگوید: «شما باید به سپاه ملحق شوید و لباس پاسداری بپوشید.» بعد هم چند مرتبه سرشانه عبدالمهدی میزند و به او میگوید: شما در جوانی شهید میشوید. عبدالمهدی میگفت از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم. البته قبل از هرچیزاز شهید کاظمی میخواهند اسمشان را هم عوض کنند.اسم کوچک شهید کاظمی در ابتدا فرهاد بوده است. آیت الله بهجت از ایشان میخواهند که نامشان را به عبدالمهدی یا عبدالصالح تغییر دهند که همسرم، نام عبدالمهدی را انتخاب میکند.بعد از شنیدن این حرف ها دلشوره عجیبی به دلم افتاد، اما مدام خودم را دلداری میدادم و میگفتم حتما وقتی پیرشود، شهید میشود. یا اینکه میگفتم خدا رحممان میکند و عبدالمهدی را برای ما نگه میدارد. تفریح ما گلستان شهدا بود، چه قبل از اینکه بچه دارشویم و چه بعد از آن. همیشه هر وقت بچهها حوصلهشان سر میرفت و میخواست آنها را جایی ببرد، گلستان شهدا را انتخاب میکرد. به او میگفتم، یک بار هم این بچهها را به پارک ببر، می گفت: «آرامشی که گار شهدا به آدم میدهد، پارک نمیدهد. اینجاپرازیاد خداست.» ماه رمضان بود. یک روز با هم رفته بودیم گلستان شهدا. من را برد سمت قطعهای که شهدای مدافع حرم را دفن کردهاند. به من گفت: «مرضیه! اینجا، همان جایی است که یک روز من را میآورند. [راوی:همسرشهید] @tashahadat2
درباره این سایت